به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، نشست بررسی وضعیت هژمونی آمریکا با حضور کیهان برزگر، مدیرگروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه علوم و تحقیقات، مجید توسلی رکن آبادی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و تحقیقات، جهانبخش ایزدی، پژوهشگر ارشد مسائل آمریکا و استاد مدعو دانشگاه علوم و تحقیقات و حیدرعلی مسعودی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشت به همت بسیج دانشجویی دانشکده حقوق، الهيات و علوم سیاسی دانشگاه علوم و تحقیقات برگزار شد.
تحریمها نمیتوانند محاسبات استراتژیک دولتها را تغییر دهند
مدیر گروه سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه علوم و تحقیقات گفت: تاریخ روابط بین الملل نشان می دهد که تحریمها نمیتوانند محاسبات استراتژیک دولتها را موضوعات حیاتی سیاست خارجی، به ویژه مسائل امنیتی و موضوعات مربوط به بازدارندگی تغییر دهند. استفاده بیش از اندازه آمریکا و غرب از ابزار تحریم ها اکنون نتیجه بر عکس داده و گرایش های اقتصادی، سیاسی، و استراتژیک کشورها را تغییر داده است. دو نمونه آشکار تحریم ها علیه ایران و روسیه است که هر دو کشور را به سوی آسیا و گرایش های منطقه ای سوق داده است.
در شروع نشست، برزگر غربزدایی و جهانی زدایی را یک جریان جدید در روابط بینالملل دانست و گفت: مصداقهای افول قدرت آمریکا در منطقه غرب آسیا را می توان با ارزیابی سه ابزار مهم این کشور، یعنی «جنگ»، «تحریم» و «دلار» اندازه گیری کرد.
او همچنین تأکید کرد: بحث افول قدرت آمریکا، اساساً ریشه غربی دارد و برای اولین بار در ایران مطرح نشده است. نزدیک دو دهه است که آمریکاییها احساس میکنند که قدرت آنها توسط کشورهای نوظهور و به ویژه چین به چالش کشیده می شود و به دنبال راه کاری برای حفظ هژمونی خود در سیاست جهانی هستند. براساس نظریه سیکل قدرت، هر ۱۰۰ یا ۱۵۰ سال، امپراطوریهای قدرتمند دچار زوال می شوند.
وی تصریح کرد: البته بحث مقابل این است که لیبرال-دمکراسی به عنوان موتور ایدئولوژیک «معادله غرب» قدرت سازگاری با محیط و یافتن راه حلها را در درون خودش پیدا می کند تا همچنان قدرت برتر جهان باقی بماند.
مدیرگروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه علوم و تحقیقات با تأکید بر اینکه «تردیدی نیست که تفکر ایدئولوژیک آمریکا به دنبال اعمال نوعی هژمونی است و بحث حکمرانی جهانی هدف نهایی لیبرالیسم غربی است. تفکر لیبرالیستی مبتنی بر بوروژوازی و حاکمیت طبقه متوسط از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 تا قرن 20 نگاه غالب در روابط بین المللی بوده است. بازخورد این تفکر را باید در طرح مارکسیسم دید. مارکسیسم به گونه ای سعی کرد تفکر لیبرالیستی غربی را مورد نقد و چالش قرار دهد.
برزگر نمونه این تقابل را در دیدگاه های ویلسون رئیس جمهوری آمریکا به عنوان نماینده لیبرالیسم غربی با انقلاب روسیه و اندیشههای مارکسیست-لنینیست در اواخر جنگ جهانی اول و سال های بعد از آن شاهد بودیم. با به وجود آمدن این تقابل، غرب با طرح جریان«استعمار زدایی» در مسیر یکدست کردن جهان بر آمد. اساس این تفکر این بود که نیروهای ملی برآمده از خیزشهای ملی و مردمیدر نهایت به سمت غرب گرایش خواهند داشت. به دنبال آن غرب سعی کرد تا تضادهای موجود در مارکسیست را به سود خود رقم بزند. سپس مسئله تقابل مارکسیسم و امپریالیسم بوجود آمد.
وی تصریح کرد: این تقابل غرب با دنیای غیر غربی تا به امروز ادامه دارد. اما به هرحال اکنون کشورهای قدرتمند غیرغربی دیگری هم هستند که با دست یافتن به تکنولوژی، قدرت آتش و بازدارندگی می توانند جلوی انحصارگری غرب بایستند. آمریکا دیگر همانند گذشته نمی تواند وارد جنگ شود. دیگر اینگونه نیست که آمریکا بتواند در هرجایی از دنیا جنگافروزی کند.
برزگر ادامه داد: تقریبا آمریکا در همه جنگهای منطقه ای بعد از جنگ جهانی دوم شکست خورد.؛ از جنگ ویتنام گرفته تا جنگهای اخیر در عراق و خروج مفتضحانه از افغانستان که یک تحول ژئوپلتیک جدی در منطقه بود. با این خروج، متحدان سنتی آمریکا در منطقه به ویژه رژیم های محافظه کار عربی حوزه خلیج فارس به این نتیجه رسیدند که امریکا دیگر تضمینکننده امنیتی خوبی برای آنها نیست و لذا باید به خودشان متکی باشند. یکی از دلایل بهبود روابط سعودی با ایران همین مسئله است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: این الزاما به معنای تضعیف قدرت آتش آمریکا نیست، اما باید پذیرفت که قدرتی که میدان را از دست بدهد، در حوزه ایفای نقش سیاسی و امنیتی هم ضعیف میشود. این ارتباط در تاریخ روابط بینالملل اجتناب ناپذیر است. آمریکاییها دیگر مانند دو دهه قبل نمی توانند در منطقه غرب آسیا از ابزار جنگ بطور حداکثری استفاده کنند. آنها توان لازم برای مدیریت وضعیت پسا منازعه و میدان های سیاست در منطقه را ندارند.
همچنین در این نشست جهانبخش ایزدی با تاکید بر اینکه وقتی مدام از افول دیگران بحث میکنیم، باید روی خودمان هم محاسباتی داشته باشیم، گفت: اندیشمندان غربی معتقدند وقتی افول مفروض گرفته میشود، باید الزامات آن هم در نظر گرفته شود. فرید زکریا معتقد است این افول فقط در حوزه اقتصاد، آن هم در داخل آمریکا است نه در نظام جهانی. توماس فریدمن و بقیه بزرگان دنیا معتقدند که امریکا اراده نمیکند، اگر اراده کند اصلا پدیدهای به نام افول نخواهیم داشت.
وی ادامه داد: تلقی من از افول کاهش فاصله است نه آنچه که سادهسازی شده است. در تاریخ هم جز مقطعی قبل از جنگ جهانی اول، امریکا هیچوقت هژمون نبوده است. هژمون شاخصهایی دارد که آن را مطرح میکنم؛ ابرقدرت باشد، بهرهمند از هر دو حوزه سخت و نرم باشد، منافع حیاتی دیگر کشورها را به رسمیت بشناسد، امکان حمایت از سایر قدرتها را داشته باشد، جهان از حیث ذهنی و عینی به یک قدرت تعیینکننده نیاز داشته باشد، در همه مناطق جهان حضور قدرتمند داشته باشد و اعمال قدرت تخریبی نداشته باشد.
دیدگاه نخبگان آمریکا نسبت به افول ايالات متحده
حیدرعلی مسعودی از دیگر سخنرانان جلسه در ادامه با بیان اینکه در جامعهمان نیاز داریم که مسائل کلان سیاست خارجی از جمله مسئله آمریکا را به یک گفتگوی عمومی منصفانه بگذاریم، ادامه داد: اینجا علوم دقیقه نیست کاملا بیطرف باشیم. تعبیر من از عنوان نشست، افول قدرت آمریکا در خاورمیانه است.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی اضافه کرد: وقتی در مورد افول یک کشوری صحبت میکنیم، باید ببینیم کسانی که از نزدیک با شواهد این افول مواجهند چه دیدگاهی را بیان کردهاند. در واقع سوال این است که نخبگان آمریکا چه دیدگاهی از افول آمریکا دارند؟ دو دسته نخبه به لحاظ تحلیلی وجود دارد؛ نخبگان رسمی و نخبگان فکری جامعه آمریکا که در حوزههای سیاست خارجی آمریکا صحبت میکنند.
وی ادامه داد: در میان نخبگان رسمی، سه دسته روایت داریم؛ روایت افولگرایان، روایت احیاگرایان و روایت انگارگرایان. کم و بیش از عناوین مشخص است که گروهها چطور فکر میکنند. افولگرایان مقامات و نخبگان رسمی هستند که با درجات مختلف معتقدند آمریکا افول کرده است. گروهی که معتقدند ممکن است قدرت آمریکا به شکل نسبی افول پیدا کرده باشد، اما امکان احیای قدرت آمریکا و بازگشت به جایگاه خودش وجود دارد. در روایت سوم هم گروهی از مقامات آمریکایی معتقدند اصلا افولی درکار نیست.
مسعودی افزود: نخبگان فکری جامعه آمریکا، اساتید دانشگاه و کسانی که در حوزه سیاست خارجی آمریکا قلم میزنند هم روایتهایی دارند؛ از جمله روایت افولگرایان، روایت احیاگرایان و روایت استمرارطلبان. دو روایت اول کم و بیش مثل نخبگان رسمی است. اما روایت استمرارطلبان آن روایتی است که معتقدند اینکه قدرت آمریکا افول کند یا نکند و یا افول کرده است یا نه، خیلی موضوع مهمی نیست. موضوع مهم این است که نظم بینالمللی لیبرال به رهبری آمریکا، استمرار پیدا کرده و استمرار پیدا خواهد کرد. بنابراین به سمت فروپاشی و تجدیدنظرهایی در نظم بینالمللی پیش نخواهد رفت.
وی با بیان اینکه موضوع دوم مربوط به تحریمهای آمریکا است، اظهار داشت: مهمترین ابزاری که آمریکاییها و غربیها میتوانند به وسیله آن فشار سیاسی وارد کنند، ابزار تحریم است. اما این ابزار تحریم هم، به مرور تا یک جایی قابلیت استفاده دارد. تحریمها اساساً دولت ها را وادار به دست کشیدن از محاسبات استراتژیک در حوزههای امنیتی و بازدارندگی نمیکند. این تفکر در میان خود غربی ها رایج است. به واقع، استفاده بیش از حد از ابزار تحریم نتیجه معکوس داشته و ضررهای استراتزیک برای غرب به همراه آورده است. دو نمونه آشکار تحریم سنگین ایران و اخیرا روسیه که گرایش های این دو کشور را به سمت شرق و منطقه و به ویژه ائتلاف با چین تقویت کرده است.
نهایتا در موضوع ابزار مکانیسم مالی و «دلار»، دکتر برزگر با تأکید بر اینکه در موضوع دلار نباید تصور کرد که بزودی دلار ارزش خود را از دست میدهد، افزود: بحث در این زمینه که دلار در حال جایگزینی است، هنوز زود است. اما نهادهایی همچون بریکس برای ایجاد مکانیسم های تبادل مالی و دلارزدایی در حال فعالیت هستند که البته در ابتدای کار خود قرار دارند. اگر اینها را در کنار یکدیگر قرار دهیم، به لحاظ مصداقی می توانیم نتیجهگیری کنیم که قدرت آمریکای امروز در منطقه غرب آسیا، مثل دو دهه پیش نیست و البته به سمت افول کامل هم حرکت نمی کند. ما در غرب آسیا در نقطه شروع تضعیف ابزارهای مهم آمریکایی هستیم.
قضیه افول به درستی درک نشده است
مجید توسلی رکنآبادی با اشاره به عنوان این نشست، گفت: اینجا با کلماتی مانند افول، هژمونی و غربِ آسیا مواجه هستیم. بنابراین مهم است که وقتی کلمات را به کار میبریم، آن را به صورت مفهومی، معنا کنیم. البته غرب آسیا مشخص است و حرفی نیست. ولی برای من برای من مراد از افول و هژمونی مشخص نیست.
عضو هیئت علمی دانشگاه اضافه کرد: باید به توافق برسیم که آیا افول به معنای تضعیف است یا جمع شدن قدرت؟ افول از منظر گرامْشی یک مفهوم فرهنگی است و در واقع مردم منطقه دیگر حرف آمریکا را قبول ندارند. اگر آمریکا توان عملیات نظامی نداشته باشد و مجبور به ترک منطقه شود، میتوان گفت که هژمونی نظامی از بین رفتن است. ولی آیا الزاما رفتن از منطقه به جای دیگر، به معنای افول است؟
وی گفت: اساس چارچوب نظریهپردازی انحطاط زده شده و کسی در دنیا درباره آن صحبت نمیکند. در حوزه مبانی اندیشه، معتقدند افول و انحطاط ناشی از عوامل طبیعی است؛ انسان میمیرد، دولتها هم میمیرند. با توجه به اینکه دانش بشری کاری میکند که شما می توانید روی یک خط مستمر حرکت کنید، بنیاد این نظریات هم روی هوا است.
جهانبخش ایزدی نیز با بیان اینکه کلمه افول در جامعه ما به شکل بدی مطرح شده است، گفت: این چهره ناپسند بسیار سادهسازی شده و تصور انتقال صریح از یک قطب به قطب دیگر را ترجمان کرده است. از نظر تحلیلی واجد یک آسیبشناسی کلی هستیم. ما پدیدههای سیاسی-اجتماعی را خیلی هیجانی میبینیم؛ درحالی که اولین درس سیاست این است که از هیجانات سیاسی پرهیز کنیم.
وی افزود: تحلیلهای ما عمدتا کشورمحور است؛ بیشتر به دنبال این هستیم که ببینیم کشورها چه میگویند تا اینکه به این موضوع که چرا گفتند و چگونه گفتند ورود میکنیم. کمتر وارد سطوح علمی و تحلیلی میشویم. ما عمده مسائل را عمودی و هرمی میبینیم و تمرکزمان بر راس هرم است و از حیث نگاههای افقی و زیرساختی توقف داریم.
این پژوهشگر مسائل آمریکا ادامه داد: نگاه کوتاهمدت بر نگاه بلندمدت غلبه کرده است. این امید به معنای فقدان توسعه فرهنگی، معنوی و مولفههای قدرت نرم است که جامعه را از صبوری و اولویتبندی دور کرده است. بسیاری از مسائل را غیرطبیعی میبینیم و نگاهها توطئهباور با غلظت سیاسی بالا است. تلقی نابودی داشتن تا جایی پیش میرود که برخی میگویند آمریکا در حال تجزیه است. این نشان میدهد قضیه افول به درستی درک نشده است.
در این نشست سایر اساتید حاضر در جلسه از جمله دکتر امینی و دکتر اسماعیلی فرد به بیان دیدگاههای خود در زمینه موضوع نشست پرداختند. همچنین پرسش ها و بحث های زیادی از سوی دانشجویان مطرح شد که اساتید سخنران در حین ارائه سخنان تکمیلی خود، به پرسش های تمامی دانشجویان پاسخ دادند.